در این آشوب شهر وقتی دلت ناجور میگیرد و هرلحظه بیقرار تر میشوی
وقتی همه باتو غریبه میشوند و دردت را گوش نمیدهند
وقتی از شهادت و عشق و رفتن به آن بالا بالاها سخن میگویی و تمسخر میشوی
دلت لک میزند برای لمس ضریح امام حسین
هوای جایی را میکنی که به یاد روضه های بی بی زینب (س) بسوزی و اشک از چشمانت جاری شود ....
ناگهان به خاطرت می آید درمان این دردهایت قطعه ۵۳بهشت زهراست..
جایی که خاک٬ بالین شهید مدافع حرمی شده که سنگ مزارش از حرم ابا عبدالله الحسین است....!
شهید رسول خلیلی با تمام جانش از هرچه که بود و نبود دل کند و برای دفاع از حریم خواهر امام حسین ع جهاد کرد .سیدالشهدا هم هدیه ای برای نوکر بااخلاصش فرستاد تا مزارش بوسه گاه عاشقان حسینی شود..
یکی از دوستان شهید واسطه میشود تا سنگی که بعد از تعویض سنگ داخل حرم امام حسین ع سالیان سال دست نخورده در انبارحرم مانده بود٬ اکنون سنگ مزار شهید رسول خلیلی شود...
خطاطی که قراربود روی سنگ رسول خلیلی بنویسد میگفت:شب پیش خواب دیدم مرا به حرم اباعبدالله الحسین آوردند و گفتند روی ضریح ما بنویس....
و چه فروتتنانه روی سنگ مزارت نوشته اند...پرکاهی تقدیم به آستان قدس الهی!
{اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک}