پیغمبر اکرم، حضرت محمد مصطفی(ص) فرمودند:«اما عَلَامَةُ الْمُخْلِصِ فَأَرْبَعَةٌ»(3) مخلصین عالم چهار نشانه دارند.
1- دلسوزی برای بندگان
اولین نشانه این است: «یَسْلَمُ قَلْبُهُ». مهم همین قلب است. میفرمایند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ»(4). انسان نباید کسی را در این حرم الهی قرار دهد. از نشانههای مخلصین این است که قلب سلیم دارند - اصلاً راجع به قلب سلیم یک بحثی داریم که به فضل الهی بعدها که به آن برسیم، بیان میکنیم که قلب سلیم یعنی چه؟
یکی از نشانههای قلب سلیم این است که برای بندگان خدا خیر میخواهد و هیچگاه بد کسی را نمیخواهد؛ یعنی برای بندگان خدا دل میسوزاند.
شب ولادت حضرت ثامنالحجج(ع) روایتی را خواندیم که وقتی از حضرت راجع به «لَتُسْئَلُن یَوْمَئِذٍ عَنِ النعِیمِ» سؤال کردند و آنها طور دیگری گفتند، آن امام رئوف با یک حالت عصبانی و با صدای بلند جواب دادند: خیر، اینها نیست(5).
ذیل این مطلب شیخ مفید نکته بسیار عالی و بکری را دارند، ایشان میفرمایند: دلیل این که گاهی معصومین(ع) مطلبی را بلند بیان میکردند و داد میزدند درحالیکه مرکز رحمت و رأفت بودند، این است که دلشان میسوخت، آنها خوبی را برای مردم میخواستند. اگر آنها یک موقعهایی تشر میزدند، تشر آنها همان انذار است، «مُبَشراً وَ نَذیراً»(6) که نکند بندگان خدا به گناه مبتلا شوند. چون آنها خیرخواه امت هستند.
مگر خود خدا به حبیبش نفرمود: «لَعَلکَ باخِعٌ نَفْسَکَ»(7) حبیب من! بس است دیگر، داری خودت را به هلاکت میاندازی «أَلا یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» که چرا اینها ایمان نمیآورند.
پس یکی از خصایص قلب سلیم این است که دلش میسوزد. گاهی دیدید پدر و مادر از روی دلسوزی این حالت را دارند. مثل الآن که زمستان است، اگر بچه پای بخاری برود، میگویند: جیز است، اگر یک موقعی متوجه نشود، گاهی روی دستش هم میزنند. آیا زدن روی دست دشمنی است؟ خیر، او را دوست دارند، به او عشق میورزند، نمیخواهند او بسوزد. او را میزنند که یادش باشد رفتن به سمت بخاری خطر است.
قلب سلیم این خصوصیت را دارد. برای دیگران بد نمیخواهد. نمیگوید: برو خودت را در آتش بینداز. دلش میسوزد، میگوید: حیف است. اینها به سمت گناه نروند.
پیغمبر(ص) و مولیالموالی(ع) دلشان برای من و تو سوخته است. این حالت آنها است. مخلصین عالم هم همین حال را دارند، قلبشان سلیم است.
به خدا قسم اینقدر پیغمبر(ص) و مخلصین برای ما دلسوزی کردند که یک مواقعی آسید هاشم حداد میفرمودند: وقتی آیتالله قاضی میخواستند بفرمایند: «وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، گاه میدیدیم آقا به حالت ده دقیقه نمیتوانستند ادامه دهند، دائم میگفتند: «وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمد ...»، « وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمد ...» ... و همینطور اشک اجازه نمیداد. یک مرتبه فرمودند: این دلسوزی نبی مکرم و قلب سلیم پیامبر(ص) جلوی چشمم میآید، کباب میشوم. این حبیب خداست. آنها اینطور هستند.
چه کنیم مخلص شویم؟ «اجْتِنَابِ الْمَعَاصِی»، «اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ». آنوقت چطور میشود که قلبمان سالم شود؟ معلوم است قلبی که در آن گناه و حرام نبود، به سمت قلب سلیم میرود، یعنی سالم میشود. اصلاً اسلام هم از سلم است، یعنی سالم است.
اگر گناه نکردی، سالم هستی. بعد ببین چه میشود! ملک مقرب چنان با اشتیاق میآید که عرض کردم آسید هاشم حداد - که خودشان هم همینطور بودند – فرمودند: آیتالله قاضی را میدیدیم گاه در نماز با دست اشاره می-کردند. میپرسیدیم: آقا چه هست؟ میفرمودند: ملائکهالله دور من هستند، رکوع میروم، به من رکوع میکنند. سجده میروم، به من سجده میکنند. قیام میکنم، رو به من قیام میکنند، نه رو به قبله. من برای این که حواسم پرت نشود، با اشاره دست میگویم بروید که حواسم به خدا باشد.
خدا علامه طهرانی را رحمت کند، ایشان نکته بسیار نابی را به نقل از آسید هاشم حداد میفرمودند. میفرمودند: یک موقعی آیتالله قاضی در اواخر عمر فرمودند: هرچه ما به این ملائکهالله میگفتیم بروید، نمیرفتند، میگفتند: ما با اشتیاق کامل مِن ناحیه الله مأمور هستیم، به شما سجده کنیم. بنده خدا این است. خدا هم فرموده است: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»8- اینها اشتیاق داشتند.
2- تسلیم بودن اعضا و جوارح
وقتی بنده خدا از گناه دور شد، قلبش سلیم شد و پاکِ پاک شد، دیگر معلوم است اعضاء و جوارح او هم تسلیم خداست. دیگر تسلیم گناه نیست، تسلیم خداست. لذا حضرت میفرمایند: دومین خصوصیت مخلص این است: «وَ یَسْلَمُ جَوَارِحُهُ» اعضاء و جوارحش تسلیم خداست.
وقتی گناه نبود، معلوم است تسلیم نور است. وقتی ظلمات نبود، معلوم است این حرم (قلب)، حرم خدا میشود. حرم که حرم خدا شد؛ چون جایگاه امر به اعضاء و جوارح قلب است، اعضاء و جوارح هم الهی و تسلیم خدا میشوند، دیگر تسلیم شیطان
1- دلسوزی برای بندگان
اولین نشانه این است: «یَسْلَمُ قَلْبُهُ». مهم همین قلب است. میفرمایند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ»(4). انسان نباید کسی را در این حرم الهی قرار دهد. از نشانههای مخلصین این است که قلب سلیم دارند - اصلاً راجع به قلب سلیم یک بحثی داریم که به فضل الهی بعدها که به آن برسیم، بیان میکنیم که قلب سلیم یعنی چه؟
یکی از نشانههای قلب سلیم این است که برای بندگان خدا خیر میخواهد و هیچگاه بد کسی را نمیخواهد؛ یعنی برای بندگان خدا دل میسوزاند.
شب ولادت حضرت ثامنالحجج(ع) روایتی را خواندیم که وقتی از حضرت راجع به «لَتُسْئَلُن یَوْمَئِذٍ عَنِ النعِیمِ» سؤال کردند و آنها طور دیگری گفتند، آن امام رئوف با یک حالت عصبانی و با صدای بلند جواب دادند: خیر، اینها نیست(5).
ذیل این مطلب شیخ مفید نکته بسیار عالی و بکری را دارند، ایشان میفرمایند: دلیل این که گاهی معصومین(ع) مطلبی را بلند بیان میکردند و داد میزدند درحالیکه مرکز رحمت و رأفت بودند، این است که دلشان میسوخت، آنها خوبی را برای مردم میخواستند. اگر آنها یک موقعهایی تشر میزدند، تشر آنها همان انذار است، «مُبَشراً وَ نَذیراً»(6) که نکند بندگان خدا به گناه مبتلا شوند. چون آنها خیرخواه امت هستند.
مگر خود خدا به حبیبش نفرمود: «لَعَلکَ باخِعٌ نَفْسَکَ»(7) حبیب من! بس است دیگر، داری خودت را به هلاکت میاندازی «أَلا یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» که چرا اینها ایمان نمیآورند.
پس یکی از خصایص قلب سلیم این است که دلش میسوزد. گاهی دیدید پدر و مادر از روی دلسوزی این حالت را دارند. مثل الآن که زمستان است، اگر بچه پای بخاری برود، میگویند: جیز است، اگر یک موقعی متوجه نشود، گاهی روی دستش هم میزنند. آیا زدن روی دست دشمنی است؟ خیر، او را دوست دارند، به او عشق میورزند، نمیخواهند او بسوزد. او را میزنند که یادش باشد رفتن به سمت بخاری خطر است.
قلب سلیم این خصوصیت را دارد. برای دیگران بد نمیخواهد. نمیگوید: برو خودت را در آتش بینداز. دلش میسوزد، میگوید: حیف است. اینها به سمت گناه نروند.
پیغمبر(ص) و مولیالموالی(ع) دلشان برای من و تو سوخته است. این حالت آنها است. مخلصین عالم هم همین حال را دارند، قلبشان سلیم است.
به خدا قسم اینقدر پیغمبر(ص) و مخلصین برای ما دلسوزی کردند که یک مواقعی آسید هاشم حداد میفرمودند: وقتی آیتالله قاضی میخواستند بفرمایند: «وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، گاه میدیدیم آقا به حالت ده دقیقه نمیتوانستند ادامه دهند، دائم میگفتند: «وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمد ...»، « وَ أَشْهَدُ أَن مُحَمد ...» ... و همینطور اشک اجازه نمیداد. یک مرتبه فرمودند: این دلسوزی نبی مکرم و قلب سلیم پیامبر(ص) جلوی چشمم میآید، کباب میشوم. این حبیب خداست. آنها اینطور هستند.
چه کنیم مخلص شویم؟ «اجْتِنَابِ الْمَعَاصِی»، «اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ». آنوقت چطور میشود که قلبمان سالم شود؟ معلوم است قلبی که در آن گناه و حرام نبود، به سمت قلب سلیم میرود، یعنی سالم میشود. اصلاً اسلام هم از سلم است، یعنی سالم است.
اگر گناه نکردی، سالم هستی. بعد ببین چه میشود! ملک مقرب چنان با اشتیاق میآید که عرض کردم آسید هاشم حداد - که خودشان هم همینطور بودند – فرمودند: آیتالله قاضی را میدیدیم گاه در نماز با دست اشاره می-کردند. میپرسیدیم: آقا چه هست؟ میفرمودند: ملائکهالله دور من هستند، رکوع میروم، به من رکوع میکنند. سجده میروم، به من سجده میکنند. قیام میکنم، رو به من قیام میکنند، نه رو به قبله. من برای این که حواسم پرت نشود، با اشاره دست میگویم بروید که حواسم به خدا باشد.
خدا علامه طهرانی را رحمت کند، ایشان نکته بسیار نابی را به نقل از آسید هاشم حداد میفرمودند. میفرمودند: یک موقعی آیتالله قاضی در اواخر عمر فرمودند: هرچه ما به این ملائکهالله میگفتیم بروید، نمیرفتند، میگفتند: ما با اشتیاق کامل مِن ناحیه الله مأمور هستیم، به شما سجده کنیم. بنده خدا این است. خدا هم فرموده است: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»8- اینها اشتیاق داشتند.
2- تسلیم بودن اعضا و جوارح
وقتی بنده خدا از گناه دور شد، قلبش سلیم شد و پاکِ پاک شد، دیگر معلوم است اعضاء و جوارح او هم تسلیم خداست. دیگر تسلیم گناه نیست، تسلیم خداست. لذا حضرت میفرمایند: دومین خصوصیت مخلص این است: «وَ یَسْلَمُ جَوَارِحُهُ» اعضاء و جوارحش تسلیم خداست.
وقتی گناه نبود، معلوم است تسلیم نور است. وقتی ظلمات نبود، معلوم است این حرم (قلب)، حرم خدا میشود. حرم که حرم خدا شد؛ چون جایگاه امر به اعضاء و جوارح قلب است، اعضاء و جوارح هم الهی و تسلیم خدا میشوند، دیگر تسلیم شیطان
نیستند، دیگر تسلیم گناه و حرام نیستند.
آن مرد الهی، آیتالله العظمی ادیب تعبیر بسیار عالی را داشتند، میفرمودند: اینجاست که دیگر هر کسی خودش میتواند بفهمد که چقدر من به گناه علاقه یا تنفر دارم.
در آن مباحث گناه بیان کردم، بعضی از اولیاء نمیتوانستند اسم گناه را به زبان بیاورند. مثلاً فقه تدریس میکردند اما اسم زنا را بیان نمیکردند، میگفتند: آن عمل شنیع! یک بار اسم آن را میآوردند، دیگر میگفتند: نمیتوانم! آنها از اسم زنا فراری و متنفر هستند، چه برسد نعوذبالله نستجیربالله به فکر زنا. اسمش برای آنها زشت جلوه میکند.
در مثال مناقشه نیست، دیدید وقتی کسی در عشقهای مجازی دنیا - که گاهی خیلی هم بدبخت میشوند - از کسی ضربه میخورد، میگوید: دیگر اسمش را هم نیاور. یا یک کسی به مواد مخدرگرفتار شده بوده، حالا رفته آن دورهها را دیده جسمش پاک شده، میگوید: دیگر از اسمش بدم میآید و تنفر دارم؛ چون هرچه ضربه خورده، همسر و بچههایش را از دست داده، از این مواد لعنتی بوده، حالا میگوید: دیگر از اسمش هم متنفرم.
مخلصین عالم از اسم گناه هم بدشان میآید. لذا اعضاء و جوارح آنها تسلیم خدا میشوند. وقتی اعضا و جوارح دیگر دست شیطان نبود، معلوم است دست کیست؟ دست خدا است. بالعکس اگر دست خدا نبود، دست شیطان است.
معلوم است اگر دست خدا باشد، این ید، یدالله میشود. این عین، عینالله میشود و این لسان، لسانالله میشود. میدیدیم امثال آیتالله حقشناس یک روایتی را میخواندند، گاهی انسان این روایت را قبلاً خودش خوانده و به تعبیر طلبهها منبرش هم رفته بوده اما وقتی ایشان میخواند، کأن تازه بود، چرا؟ چون وقتی از قلب تسلیم شده خدایی بیرون بیاید این زبان هم زبان خدا میشود، بر دل مینشیند. ولو به این که لحظاتی به دل قسی من بنشیند بعد بروم فراموش کنم، اما حداقل آن موقع چنان آرامش به انسان میدهد که احساس میکند برای اولین بار است که این مطلب را میشنود؛ چون از لسانالله بیرون آمده. لسانی که گناه نکند، لسان خدا میشود.
بلوتوث روشن!
این که امام فرمودند: من از چهره آیتالله شاهآبادی بیشتر علم گرفتم، برای این است که وقتی وجه الله بشوی، همینطور میشود. آنوقت است که «النظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ»(9) نظر به چهره عالم عبادت میشود، چرا؟ چون این وجه عالم الهی و ربانی، وجه خداست. این صورت دیگر صورت آشیخ محمدعلی شاهآبادی نیست، این وجه خدا است که نگاه به او علم میدهد.
البته آن طرف هم زمینهاش را باید داشته باشد، مثل بلوتوث. برای بلوتوث کردن باید بلوتوث طرف مقابل هم روشن باشد و گیرایی داشته باشد. با این موبایلهایی که اصلاً بلوتوث ندارند، نمیشود. اگر وجود انسان هم گیرایی نداشته باشد که نمیشود. امام آن گیرایی را داشت، آیتالله العظمی شاهآبادی هم علم را میداد. خیلیها پیش آیتالله العظمی شاهآبادی بودند، چرا نگرفتند؟!
این که وجه عالم مرکز عبادت میشود، همین است؛ چون صورت خدایی شده، زبان خدایی شده، چشم خدایی شده. عرض کردیم یک نگاه نافذ حاج میرزا علیاصغر هرندی آن شخص را که خودش قمارباز قهار، تلکهبگیر و به تعبیری رئیس قماربازها بود، نجات داد. خودش میگوید چنان نگاه نافذ این مرد الهی روی قلبم اثر گذاشت که همین که داشت به سمتم میآمد، فهمیدم میخواهد یک خبرهایی شود.
البته خود ایشان هم ارادت به علما داشت. خودش میگفت: من هرجا عالم میدیدم، سریع تعظیم میکردم و میگفتم: سلام علیکم آقاجان! لذا یک نگاه نافذ این مرد الهی، او را دیگر از گناه بیرون آورد و تغییر داد. اینجاست که عین، عین الله النافذه میشود؛ چون اعضا و جوارح تسلیم خدا شده و این دومین خصوصیت مخلصین است.
3- خیرخواه بندگان
نشانه سومی که دارند، این است: «وَ بَذَلَ خَیْرَهُ» خیرخواه مردم هستند و بذل میکنند.
عرض کردم آیتالله دزفولی از جمهوری الآن (شاهآباد سابق) رد میشدند. وقتی وضعیت آن خانمی را که به خاطر آن حالت مستی برهنهاش کرده بودند و خودکشی کرده بود و آنطور افتاده بود، دیدند، عبای خودشان را بر روی او انداختند و به او خیر رساندند، نگذاشتند حیثیت و آبروی او برود.
مرحوم سراج در مورد ایشان میفرمودند: گاه مخصوصاً آیتالله دزفولی میرفتند ببینند اگر کسی یکخورده از این وضع بدمستی که خودش در آنجا پیدا کرده، حالت پشیمانی دارد و وضعش بد است - دعای مادری، کسی پشت سر اوست - سریع او را ببرند و روی او کار کنند. خیرشان میرسید. یکی هم این که انسان خیر مادیاش برسد، کمک کند و دست دیگران را بگیرد. مخلصین عالم خیرشان به دیگران میرسد.
«وَ کَف شَرهُ» و شرش به هیچ عنوان به کسی نمیرسد و از بدی کردن خودداری میکند. مخلصین عالم اینگونه هستند. اصلاً از بدی بدشان میآید، آنوقت چطور میتوانند بدی کنند؟!
آیتالله العظمی آسید احمد آقای خوانساری - که امام فرمودند: ایشان اتقیالاتقیاء هستند - همسری داشتن
آن مرد الهی، آیتالله العظمی ادیب تعبیر بسیار عالی را داشتند، میفرمودند: اینجاست که دیگر هر کسی خودش میتواند بفهمد که چقدر من به گناه علاقه یا تنفر دارم.
در آن مباحث گناه بیان کردم، بعضی از اولیاء نمیتوانستند اسم گناه را به زبان بیاورند. مثلاً فقه تدریس میکردند اما اسم زنا را بیان نمیکردند، میگفتند: آن عمل شنیع! یک بار اسم آن را میآوردند، دیگر میگفتند: نمیتوانم! آنها از اسم زنا فراری و متنفر هستند، چه برسد نعوذبالله نستجیربالله به فکر زنا. اسمش برای آنها زشت جلوه میکند.
در مثال مناقشه نیست، دیدید وقتی کسی در عشقهای مجازی دنیا - که گاهی خیلی هم بدبخت میشوند - از کسی ضربه میخورد، میگوید: دیگر اسمش را هم نیاور. یا یک کسی به مواد مخدرگرفتار شده بوده، حالا رفته آن دورهها را دیده جسمش پاک شده، میگوید: دیگر از اسمش بدم میآید و تنفر دارم؛ چون هرچه ضربه خورده، همسر و بچههایش را از دست داده، از این مواد لعنتی بوده، حالا میگوید: دیگر از اسمش هم متنفرم.
مخلصین عالم از اسم گناه هم بدشان میآید. لذا اعضاء و جوارح آنها تسلیم خدا میشوند. وقتی اعضا و جوارح دیگر دست شیطان نبود، معلوم است دست کیست؟ دست خدا است. بالعکس اگر دست خدا نبود، دست شیطان است.
معلوم است اگر دست خدا باشد، این ید، یدالله میشود. این عین، عینالله میشود و این لسان، لسانالله میشود. میدیدیم امثال آیتالله حقشناس یک روایتی را میخواندند، گاهی انسان این روایت را قبلاً خودش خوانده و به تعبیر طلبهها منبرش هم رفته بوده اما وقتی ایشان میخواند، کأن تازه بود، چرا؟ چون وقتی از قلب تسلیم شده خدایی بیرون بیاید این زبان هم زبان خدا میشود، بر دل مینشیند. ولو به این که لحظاتی به دل قسی من بنشیند بعد بروم فراموش کنم، اما حداقل آن موقع چنان آرامش به انسان میدهد که احساس میکند برای اولین بار است که این مطلب را میشنود؛ چون از لسانالله بیرون آمده. لسانی که گناه نکند، لسان خدا میشود.
بلوتوث روشن!
این که امام فرمودند: من از چهره آیتالله شاهآبادی بیشتر علم گرفتم، برای این است که وقتی وجه الله بشوی، همینطور میشود. آنوقت است که «النظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ»(9) نظر به چهره عالم عبادت میشود، چرا؟ چون این وجه عالم الهی و ربانی، وجه خداست. این صورت دیگر صورت آشیخ محمدعلی شاهآبادی نیست، این وجه خدا است که نگاه به او علم میدهد.
البته آن طرف هم زمینهاش را باید داشته باشد، مثل بلوتوث. برای بلوتوث کردن باید بلوتوث طرف مقابل هم روشن باشد و گیرایی داشته باشد. با این موبایلهایی که اصلاً بلوتوث ندارند، نمیشود. اگر وجود انسان هم گیرایی نداشته باشد که نمیشود. امام آن گیرایی را داشت، آیتالله العظمی شاهآبادی هم علم را میداد. خیلیها پیش آیتالله العظمی شاهآبادی بودند، چرا نگرفتند؟!
این که وجه عالم مرکز عبادت میشود، همین است؛ چون صورت خدایی شده، زبان خدایی شده، چشم خدایی شده. عرض کردیم یک نگاه نافذ حاج میرزا علیاصغر هرندی آن شخص را که خودش قمارباز قهار، تلکهبگیر و به تعبیری رئیس قماربازها بود، نجات داد. خودش میگوید چنان نگاه نافذ این مرد الهی روی قلبم اثر گذاشت که همین که داشت به سمتم میآمد، فهمیدم میخواهد یک خبرهایی شود.
البته خود ایشان هم ارادت به علما داشت. خودش میگفت: من هرجا عالم میدیدم، سریع تعظیم میکردم و میگفتم: سلام علیکم آقاجان! لذا یک نگاه نافذ این مرد الهی، او را دیگر از گناه بیرون آورد و تغییر داد. اینجاست که عین، عین الله النافذه میشود؛ چون اعضا و جوارح تسلیم خدا شده و این دومین خصوصیت مخلصین است.
3- خیرخواه بندگان
نشانه سومی که دارند، این است: «وَ بَذَلَ خَیْرَهُ» خیرخواه مردم هستند و بذل میکنند.
عرض کردم آیتالله دزفولی از جمهوری الآن (شاهآباد سابق) رد میشدند. وقتی وضعیت آن خانمی را که به خاطر آن حالت مستی برهنهاش کرده بودند و خودکشی کرده بود و آنطور افتاده بود، دیدند، عبای خودشان را بر روی او انداختند و به او خیر رساندند، نگذاشتند حیثیت و آبروی او برود.
مرحوم سراج در مورد ایشان میفرمودند: گاه مخصوصاً آیتالله دزفولی میرفتند ببینند اگر کسی یکخورده از این وضع بدمستی که خودش در آنجا پیدا کرده، حالت پشیمانی دارد و وضعش بد است - دعای مادری، کسی پشت سر اوست - سریع او را ببرند و روی او کار کنند. خیرشان میرسید. یکی هم این که انسان خیر مادیاش برسد، کمک کند و دست دیگران را بگیرد. مخلصین عالم خیرشان به دیگران میرسد.
«وَ کَف شَرهُ» و شرش به هیچ عنوان به کسی نمیرسد و از بدی کردن خودداری میکند. مخلصین عالم اینگونه هستند. اصلاً از بدی بدشان میآید، آنوقت چطور میتوانند بدی کنند؟!
آیتالله العظمی آسید احمد آقای خوانساری - که امام فرمودند: ایشان اتقیالاتقیاء هستند - همسری داشتن
د
که خیلی آقا را اذیت میکرد. حتی اگر در خانه آقا میآمدند، میگفتند: با
آیتالله العظمی خوانساری کار داریم. میگفت: کدام آیتالله؟ بروید و به
آقا فحاشی میکرد! گاهی آقا را با خاکانداز میزد. یک مرتبه دیدند سر آقا
شکسته، به خصیصینشان گفته بودند: این مرحمتی خانم است!
مرحوم فلسفی تعریف میکردند: یکی از آقایان (ظاهراً آیتالله خندهآبادی) به ایشان گفته بود: آقا! شما چرا اینطور صبوری میکنید؟ طلاقش بدهید برود. گفته بودند: کجا رهایش کنم، بیچاره جایی را ندارد برود، من صبر میکنم! احساس میکردند اگر او را رها کنند، برایش شر میشود.
مخلصین عالم اینگونه هستند. البته این امتحانها را خدا برای هیچ کسی نیاورد. یک موقع خانمی یک چیزی میگوید، آقا سریع موضعگیری میکند و نعوذ بالله ... بشکند دست مردی که روی زنش بلند شود، او مرد نیست، نامرد است.
مخلصین عالم شرشان به هیچ کس نمیرسد، مواظب هستند. این را پیامبر دارند میفرمایند. این فرمایش حبیب خدا، خاتم انبیاء، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. این حال مخلصین عالم است. اگر بخواهیم این حال را پیدا کنیم، باید از گناه و همه بدیها دور بشویم. اگر خواستیم به خدا نزدیک شویم راهش فقط اخلاص است.
توسل شبانه
یک نکته هم به ما که ضعیفیم گفتند و آن این که توسل داشته باشیم. از وجود مقدس آقاجانمان امام زمان(صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) بخواهیم. بگوییم: آقاجان، امام زمان! ما بلد نیستیم، ما جاهلیم، ما نمیدانیم چه کنیم.
بارها عرض کردم، شبها موقعی که داری میخوابی، از بستر جدا شو، یک چند دقیقهای را با آقا جانت، امام زمان(صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلوت کن. حرف بزن. اینقدر آقاجان دوست دارد انسان با او حرف بزند.
بگوییم: آقا جان! ما نمیفهمیم، ما جاهلیم. آقاجان! تو دست ما را بگیر. ما را به سمت اخلاص ببر. ما را به سمت بندگی خدا ببر. آنوقت چه مزهای دارد، چه شیرینی دارد، چه لذتی دارد که آقا دست ما را بگیرد و به این صراط مستقیم ببرد.
یابنالحسن! آقاجان! به فدایت شوم، اگر یک آن، عنایتت از ما برداشته شود، بدبختیم. اما تو به ملائکهالله دستور بده – که همه چیز در سیطره خلیفه خداست – و بگو: این را کنترل کنید، تا به سمت گناه رفت، تنفر از گناه در دلش بیاورید تا اجتناب کند. آقا جان! ما را رها نکن. ما گدایان کوی توییم یابنالحسن!
مرحوم فلسفی تعریف میکردند: یکی از آقایان (ظاهراً آیتالله خندهآبادی) به ایشان گفته بود: آقا! شما چرا اینطور صبوری میکنید؟ طلاقش بدهید برود. گفته بودند: کجا رهایش کنم، بیچاره جایی را ندارد برود، من صبر میکنم! احساس میکردند اگر او را رها کنند، برایش شر میشود.
مخلصین عالم اینگونه هستند. البته این امتحانها را خدا برای هیچ کسی نیاورد. یک موقع خانمی یک چیزی میگوید، آقا سریع موضعگیری میکند و نعوذ بالله ... بشکند دست مردی که روی زنش بلند شود، او مرد نیست، نامرد است.
مخلصین عالم شرشان به هیچ کس نمیرسد، مواظب هستند. این را پیامبر دارند میفرمایند. این فرمایش حبیب خدا، خاتم انبیاء، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. این حال مخلصین عالم است. اگر بخواهیم این حال را پیدا کنیم، باید از گناه و همه بدیها دور بشویم. اگر خواستیم به خدا نزدیک شویم راهش فقط اخلاص است.
توسل شبانه
یک نکته هم به ما که ضعیفیم گفتند و آن این که توسل داشته باشیم. از وجود مقدس آقاجانمان امام زمان(صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) بخواهیم. بگوییم: آقاجان، امام زمان! ما بلد نیستیم، ما جاهلیم، ما نمیدانیم چه کنیم.
بارها عرض کردم، شبها موقعی که داری میخوابی، از بستر جدا شو، یک چند دقیقهای را با آقا جانت، امام زمان(صلوات الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلوت کن. حرف بزن. اینقدر آقاجان دوست دارد انسان با او حرف بزند.
بگوییم: آقا جان! ما نمیفهمیم، ما جاهلیم. آقاجان! تو دست ما را بگیر. ما را به سمت اخلاص ببر. ما را به سمت بندگی خدا ببر. آنوقت چه مزهای دارد، چه شیرینی دارد، چه لذتی دارد که آقا دست ما را بگیرد و به این صراط مستقیم ببرد.
یابنالحسن! آقاجان! به فدایت شوم، اگر یک آن، عنایتت از ما برداشته شود، بدبختیم. اما تو به ملائکهالله دستور بده – که همه چیز در سیطره خلیفه خداست – و بگو: این را کنترل کنید، تا به سمت گناه رفت، تنفر از گناه در دلش بیاورید تا اجتناب کند. آقا جان! ما را رها نکن. ما گدایان کوی توییم یابنالحسن!