در یکی از کشورهای اسلامی دختری با جوانی از روی عشق و علاقه ازدواج میکنند.
ولی متاسفانه دیری نمیپاید که دختر جوان مبتلا به مرض صرع میشود.
مرضش طوری است که بعد از ساعت نه شب به بعد شروع میکند به جیغ زدن و پاره کردن لباس.
گاهی با صدای بلند خنده کردن!
هر پزشک و بیمارستانی که میبرند مشکل زن جوان نا علاج میماند.
تا اینکه شخصی آدرس عالم زبر دست و جلیل قدر را به شوهر زن میدهد.
ومیگوید که چندین مرتبه اشخاص مشابه رو علاج کرده.
زن جوان را نزد عالم می برند!
ابتدا عالم از زن سوالهایی می پرسد .ومیگوید: این خانم توسط جن ها طلسم شده.و مبتلا به صرع نیست.
ومیگوید من یک جزء سوره البقرة بروش میخوانم اگه صدای زن قطع شد مشخصه که طلسم شده.
او سوره البقره را تا آیه 141میخواند.
ناگهان صدای زن قطع میشود.واز زن صدای عجیب و غریب در میآید که حاضران به وحشت می افتند.
شیخ شروع میکند به خواندن سوره صافات.و سوره حشر.
وبعد شروع میکند با جن صحبت کردن.
و مبگوید: تو را به عهدی که حضرت سلیمان بسته اید تذکر میدهم که از بدن زن خارج شوی.والا آنقدر قرآن میخونم که تو جسد زن خفه بشی.
جن فریاد میزند: من به دستور شیطان بزرگ ماموریت دارم که در بدن زن بمانم تا خودش را یا حلق آویز کند،،،،یا خود سوزی کند.... یا ازبلندی پرت کند..... یا جلو ماشین بیندازد.....
شیخ میگوید بیا بیرون یا خودم تورو میکشم.
جن میگوید: فرقی نمیکند اگه تو من را نکشی شیطان من را میکشد که کارم را به پایان نرساندم.میگوید پس زن را رها کن بیا داخل بدن من.
جن بدن زن را رها میکند و میخواهد وارد بدن شیخ شود ولی میبیند نمیتواند وارد بدن شیخ شود.
شیخ بهش میگوید:چرا وارد نمیشوی؟
جن میگوید: میخواهم ولی دور جسد تو حصاری از آهن کشیده شده.
تا میخواهد برگردد به جسد زن میبیند که بدن زن هم حصاری آهنی دارد و نمیتواند وارد شود.
شروع میکند گریه کردن.ومیگوید که شیطان بزرگ من و خانواده ام را نابود میکند.
شیخ به جن میگوید: راه فرار هم وجود دارد.اسلام بیاور و نماز و قرآن بخوان شیطان بزرگ که هیچ جد شیطان بزرگ کاری به کارت نداره.
جن مسلمان میشود و خانوادش را به نزد شیخ می آورد تا اسلام بیاورند.
شیخ از جن سوالهای میپرسد که شما در عهد کفر چه کسی را عبادت میکنید.
جن میگوید: که ما فقط از ابلیس کبیر اطا عت میکنیم.اگه نافر مان میکنیم.اگه نافر مانی ایشان کنیم کشته میشویم.
شیخ میپرسد: تا حالا چند ماموریت این چنینی انجام دادید وکجا؟
جن میگوید خیلی.گاه وقتی به نقاط دور دست دنیا فرستاده میشویم مثل هند و آفریقا یادور تر.ی
یکبار درهند وارد بدن خانمی شدم که آخر سر خودکشی کرد.
گفت مورد آخر توسط چه کسی فراخوانده شدی؟!
گفت از قضا این خانم خواستگار ی داشته ووقتی به خواستگار اولی جواب منفی میدهد.نامزد سر شکسته برای انتقام دست به دامن رمالها و طلسم نویسان میشود .طلسم عروس خانم توسط مادر نامزد سر خورده داخل گلدان جلو را ه پله ورودی منزل عروس و داماد جا گذاشته شده.تا اینکه من کمین خانم نشستم تا چه موقعه از یاد خدا غافل میشود.
تا اینکه که همراهش وارد حمام شدم.
و وقتی او خود را برهنه کرد و قبلش نامی از خدا نبرد از طرف مقعد وارد جسمش شدم .
در آخر شیخ آن داماد و عروس را نصیحت مبکند.و میگوید:سعی کنید تا در حمام کاملا برهنه نشوید .واگر هم خواستید خود را در حمام برهنه کنید قبل از ورود به حمام بگوید:

"بسم الله الذی لا اله الا هو"

این دعا چشم جن ها را از بدن انسان میبندد
هر روز صد بار بگویید:

"لااله الا الله وحده لا شریک له ، ، له الملک وله الحمد ، بیدک الخیر وهو علی کل شی قدیر"

اگر این ذکر را هر روز صبح وشام بخوانید .خداوند دیواری از آهن بدور شما بوجود می آورد اگر ماهر ترین جادوگران شما را طلسم کنند .جن های کافرنمیتوانند وارد بدن انسان شوند.
هرروز سه بار سوره "قل هوالله احد" و معوذتین بر خود و بچه های خود بخوانید!!!
همان طور که پیامبر صلى الله علیه وسلم، بر حسن وحسین(رض) میخواند.
تا از چشم زخم در امان باشید.
هر گاه میخواهید شیر آب گرم باز کرده یا آب گرم غذا را دور بریزید حتما بسم الله بگوید.
هر کس موقع اذان ب موسیقی و ترانه گوش دهد نمیتواند هنگام مرگ شهادتین بگوید...