زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر
زن لای در گیر کرد
داشت بازحمت چادر رو
بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت:آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه:
خودآزاری دارن بعضی ها:
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری
که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت
من چادر سر می کنم تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد زندگی
تو به هم نریزد همسرت
نسبت به تو دلسرد نشود محبت و توجه اش
نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از
گرما اذیت می شوم
زمستان ها زیر برف و
باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم
بخاطر حفظ خانه و
خانواده ی تو
من هم مثل تو زن هستم
تمایل به تحسین زیبایی
هایم دارم
من هم دوست دارم
تابستان ها کمتر عرق بریزم
زمستان ها راحت تر توی
کوچه و خیابان قدم بزنم
اما من روی تمام این
خواسته ها خط قرمز کشیدم
تا به اندازه ی سهم ِ
خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم
و همه اینها رو وظیفه
خودم میدونم