من دوشیزه مکرمه هستم
وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود

من مرحومه مغفوره هستم
وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام

من همسری مهربان و مادری فداکار هستم
وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش آگهی وفات مرا به چاپ می رساند

من ضعیفه هستم
وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند

من بی بی هستم
وقتی نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند

من مامی هستم
وقتی دختر نوجوانم پیش دوستانش مرا درجشن تولدش صدا میزند

من مادر هستم
وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم در مورد تربیت بچه ها

من زنیکه هستم
وقتی مرد بیگانه برای رانندگی ام تذکر میدهد

من مامانی هستم
وقتی بچه هایم خرم می کنند

یک کدبانوی تمام عیار هستم
وقتی شوهرم در حال خوردن دست پخت من است

من در ماه اول عروسی ام
خانم کوچولو ، عروسک ، ملوسک ، خانمی ، عزیزم ، عشق من ، پیشی ، قشنگم ، عسل هستم

دامادم به من وروره جادو می گوید
حاج آقا مرا والده آقا مصطفی صدا می زند

من مادر فولادزره هستم
وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم

واقعا من کی هستم؟؟؟