برای نماز که می ایستاد ، شانه هایش را باز میکرد و سینه اش رو میدادجلو
یک بار بهش گفتم:«چرا سر نماز اینطوری می کنی؟؟

گفت:«وقتی نماز میخوانی مقابل ارشد ترین ذات ایستاده ای.
پس باید خبر دار بایستی و سینه ات صاف باشد»
با خودم می خندیدم که دکتر فکر میکند خدا هم تیمسار است
شهید مصطفی چمران

بوی عطر عجیبی داشت . 

هر وقت اسم عطرش را میپرسیدم  سربالا جواب میداد 

وقتی شهید شد تو وصیت نامه اش نوشته بود : 

«بخدا قسم هیچگاه به خودم عطر نزدم  

هروقت میخواستم معطر بشوم از ته دل می گفتم 

" یا حسین (ع) " 

شهید احمد طاهری
شهید عباس بابایی
"آب تبرکی"
در یکی از پاتک هایی که عراق برای پس گرفتن جزایر مجنون انجام داد، بابایی شیمیایی شد
و سرش پر شده بود از تاول
که بر اثر خاراندن ترکیده بودند و وضعیت بدی برای او پیش آمد.
یک بار که به طرف بیرون جزیره مجنون در حرکت بودیم، به برکه آبی برخورد کردیم.
بابایی لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد.
بعد شروع کرد با آن آب سر خود را شستشو دادن.سپس به من گفت: " می دانی این آب کدام آب است؟"
گفتم: خب آبی مثل همه ی آب ها...
گفت: " نه اگر دقت کنی امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در کربلا دست هایشان را به همین آب زده اند و این آب متبرک است".
او اعتقاد داشت که تاول های سرش با این آب مداوا خواهد شد...
چند روز از این ماجرا نگذشته بود که تمامی تاول های سر او مداوا شد.
راوی همرزم شهید..