در امالی صدوق به سند خود از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
وقتی آیه (و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا
لذنوبهم)، نازل شد ابلیس به بالای کوهی در مکه رفت که آن را کوه ثویر
مینامند.
و به بلندترین آوازش عفریت های خود را صدا زد، همه نزدش
جمع شدند، پرسیدند ای بزرگ ما مگر چه شده که ما را نزد خود خواندی؟ گفت:
این آیه نازل شده، کدامیک از شما است که اثر آن را خنثی سازد، عفریتی از
شیطانها برخاست و گفت: من از این راه آن را خنثی میکنم.
شیطان گفت: نه، این کار از تو بر نمی آید.
عفریتی دیگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنید.
وسواس خناس گفت: این کار را به من واگذار، پرسید از چه راهی آن را خنثی
خواهی کرد؟ گفت: به آنان وعده میدهم، آرزومندشان میکنم تا مرتکب خطا و
گناه شوند، وقتی در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان میبرم.
شیطان گفت: آری تو، به درد این کار میخوری، و او را موکل بر این ماموریت کرد، تا روز قیامت.
بسم
الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس (1) ملک الناس (2) اله
الناس (3) من شر الوسواس الخناس (4) الذی یوسوس فی صدور الناس (5)
من الجنه و الناس (6)