ذکر یا حیدر به جانم نور ایمان ریخته
یا علی گفتم که دیدم قلب قرآن ریخته
می برد از ناودان کعبه ام دل بیشتر
آب باران نجف که زیر ایوان ریخته
مانده ام با لافتی الا علی جبریل را
از دهان منکرانت چند دندان ریخته
تو تعارف کرده ای از خرمای نخلستان خود
بعد دیدم فاطمه در سفره ام نان ریخته
مزه ی چای نجف بی خود نمیچسبد به دل
فاطمه با دست خود باده به این جان ریخته
در قیام ودرقنوت ودرسلام هر شبش
از لب زهرا فقط ذکر علی جان ریخته
نخل ها و چاه ها ارزانی اهل عراق
اشکهایش را خدا در آب ایران ریخته
از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمن
نقشه ی راه مرا شاه خراسان ریخته