در قرآن، همه جا واژه ی «لیل» به معنای شب به کار رفته، جز در سوره ی قدر که با تاء تانیث همراه شده و مونث است.
در روایات داریم که لیله القدر، خانم صدیقه ی طاهره هستند. پس حقیقت شب قدر، حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها هستند.
اما چرا شب؟
پاسخ این پرسش بازگشت دارد به دو واژه ی دیگر:
شهر در لسان قرآن هم به معنای ماه(۳۰ روز) و هم به معنای انسان های بزرگ و شناخته شده به کار رفته است. اگر جمع واژه ی شهر، اَشهُر باشد به معنای ماه خواهد بود و اگر جمع آن، شُهُور باشد در معنای دوم به کار رفته است. در سوره ی قدر نیز، لیله بهتر از هزار شهر دانسته شده است.
در سوره ی ۹ آیه ۳۶ نیز آمده که إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ یعنی شماره ی شناخته شدگان، در نزد خدا ۱۲ نفر است که در روایات ذیل این آیه بیان شده که آن ها، ۱۲ امام معصوم هستند. نکته ی جالب این که واژه ی «شهر» در قرآن ۱۲ مرتبه و به صورت مفرد آمده است.
واژه ی دیگر نجم است که در روایات ذیل این واژه در قرآن از جمله این آیه: «وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فی‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»، انعام، 97؛ نجم را به امامان معصوم معنا کرده اند و ناگفته پیداست که نجم در لیله رخ می نمایاند.
از تناسب معنای لیله و شهر در سوره ی قدر، چنین بر می آید که شهر، در معنای امام به کار رفته است. چه این که قرآن در شب قدر(لیله) بر رسول یا امام نازل می شود.
از جمع معانی فوق، چنین بر می آید که حقیقت شب قدر(لیله)، فاطمه ی زهرا سلام الله علیهاست که برتر از هزار شهر(امام) است و در شب اوست که نجم(ستاره) (روشنایی امامت) ظهور می یابد و نور هدایت را می افشاند.
در روایات داریم که مردم از درک حقیقت فاطمه ی زهرا باز داشته شده اند(فُطِمتِ الناسُ عن کنه معرفتها) ، اما آن کس که بتواند حقیقت او را درک کند، شب قدر را درک کرده است(من ادرک فاطمه، فقد ادرک لیله القدر). حال کسی که وجود او برتر از هزار امام است، چگونه قابل درک است در حالی که امام ستاره ای است که در وجود او تجلی کرده است؟!
ما در درک وجود امام مانده ایم، چه رسد به وجود مادر امام.
پس در این شبها، باید با چراغ هدایت امام، به آسمان فاطمه ی زهرا راه یافت، شاید چیزی از آن حقیقت برتر را درک نمود..