♻️ یک وهابی که شیعه شده درباره جرقه ی شیعه شدنش چنین می گوید :
من از طرف هیئت امر به معروف و نهی از منکر مدینه ، مامور شدم تا نگذارم کسی دست به ضریح پیامبر (ص) بزند و یا آن را ببوسد چون این کار را شرک به خدا می دانستم .
روزی یک جوان ایرانی که از قیافه و تیپش مشخص بود که مذهبی نیست ، تلاش می کرد تا به ضریح پیامبر (ص) برسد . نزدیک ضریح آمد ومی خواست ضریح را ببوسد مانعش شدم و با عصبانیت گفتم : بوسیدن ضریح حرام و شرک به خداست .
آن جوان رو به من کرد و با عصبانیت به فارسی گفت : خودت که شب ها ، خسته و کوفته کنار بچه هایت میروی وآ نهارا بوس می کنی اون کارت شرک به خدا نیست من که می خوام ضریح پیامبرم را ببوسم این کارم شرک به خداست ؟
از این حرفش خیلی جا خوردم و احساس شرمندگی کردم ولی به رویم نیاوردم . خیال کرد من فارسی نمی دانم و با عصبانیت برگشت .
شب که به منزل برگشتم این جریان را برای خانمم تعریف کردم .
در جوابم گفت : خب راست گفته تو به خاطر محبتی که به زن و بچه ات داری آنان را می بوسی این کارت شرک به خدا نیست حالا اون بنده خدا که از راه دوری آمده و پیامبر را ندیده ولی به خاطر محبتی که پیامبر دارد ضریحش را می خواهد ببوسد این کار شرک به خدا است ؟
پاسخ خانمم من را خیلی به فکر فرو برد که اصلا بوسیدن چه ربطی به شرک دارد ؟ بوسیدن به خاطر محبت است اگر آن بوسیدن شرک به خداست بوسیدن فرزند هم باید شرک به خدا باشد .
از آنجا بود که تصمیم گرفتم نسبت به عقایدم باز نگری کنم و دریافتم که شیعه را متهم به شرک میکنند نه از شیعه خبر دارن و نه معنای شرک را می دانند . با تحقیق فراوان یافتم که مذهب تشیع بر حق است و شیعه شدم و هرگز اون لحظه ی درگیری با آن جوان لوتی را فراموش نمی کنم .