دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّاس است
دلم عُمریست مقیم حرم عبّاس است
همه ی حاجتم این است که صیدش بشوم
دام اگر حلقه ی گیسوی خَم عبّاس است
کیمیایی که کند خاک سیه را زر سُرخ
گرد و خاکی ست که زیر قدم عبّاس است
نام او لفظ جلاله ست چو قرآن خداست
قسم حَقّه به مولا قسم عبّاس است
به نفس های مسیحاییِ ساقی سوگند
دم احیاگر ما بازدم عبّاس است
چه حسابی ست که جمع رقم "باب حسین"
عدد ابجد آن هم رقم "عبّاس" است
اوّلین بابِ تقرّب به حسین بن علی
سوختن در غم دست قلمِ عبّاس است
پای آن بحر طویلی که سروده "وصّاف"
می نویسم اثر محتشم عبّاس است
طیب الله به آن شاعر خوش ذوق که گفت:
"هرچه داریم همه از کرم عبّاس است"