فکرش را بکن! یکروز که از خانه بیرون بزنی، هیچ رانندهای و هیچ ماشینی نباشد توی خیابان که تو را سوار کند، هیچ مغازهداری کرکرهی مغازهاش را بالا نداده باشد که از آن خرید کنی، هیچ نانوایی تنورش را روشن نکرده باشد، هیچ دکتری توی مطبش نباشد و هیچ سوپوری با جاروی بلندش کوچهها و خیابانها و پیادهروها را از زباله پاک نکرده باشد!
زندگی در چنین شرائطی قفل میشود. آدمها در جامعه به هم احتیاج دارند. تو اگر کوچکترین شغل دنیا را هم داشته باشی، باز دیگران به تو احتیاج دارند؛ و حتی اگر مهمترین شغل دنیا مال تو باشد، باز هم محتاج دیگرانی. محتاج آدمهای دیگر! خانوادهات، همشهریهایت، هموطنهایت و... . درست همانطور که آنها به تو محتاجاند.
ما همیشه دعا میکنیم ـ و چه خوب است دعا کنیم ـ که در نداریها «محتاج خدا باشیم نه خلق!» اما این سنت خداست که آدمها را وسیلهی رزق و روزی هم قرار دهد. ما نیازمان را از خدا میخواهیم، او دعایمان را میپذیرد و بعد آدمهای دیگر را وسیله میکند تا ما به خواستههایمان برسیم! درست همانطور که تو یکی از وسیلههای خدا برای رساندن روزی به اطرافیانت هستی!
تابهحال شده ساعت رویِ دیوار را برداری و پشتش را باز کنی؟ چرخدندههایش را دیدهای؟ اگر یکی از چرخدندهها از جایش بیرون برود، باقی چرخدندهها هزار دور هم بچرخند، نمیتوانند عقربهها را به حرکت دربیاورند. توی ساختمانِ ساعت، همهی چرخدندهها به یک اندازه قیمتی و با ارزشاند.
پس هرکجا که زندگی میکنی، با هر شغل و پیشهای که داری، بدان با ارزشی! بدان تو یکی از هزاران چرخدندهی شهرت هستی و دیگران به تو احتیاج دارند. باید باشی تا عقربههای کوچک و بزرگِ زندگی مردم بچرخد. اگر رانندهای، اگر نانوایی، اگر قصابی، اگر دکتری یا استاد دانشگاهی و یا اگر سوپورِ شببیدارِ خیابانهای شهر هستی، از کاری که میکنی خسته نشو. کارت، و نیازِ مردم به تو نعمت است. این را امامِ شهیدمان یادمان داده که: « نیاز مردم به شما از نعمتهاى خدا بر شما است؛ از این نعمت افسرده و بیزار نباشید»
تو وقتی نعمتی از خدا نصیبت شود چهمیکنی؟ وقتی خدا به تو فرزندی میدهد، وقتی خانهی نو میخری، وقتی صاحب یک ماشین میشوی چطور او را شکر میکنی؟ حالا هم همان قصه است. پس اینکه دیگران به تو احتیاج دارند را هم باید همانطور شکر کنی! با همان ذوق و شوق. باید قدرش را بدانی و هیچوقت از داشتنش خسته نشوی. وقتی اینطور نگاه کنی، عرقی که وقت راه انداختن احتیاج مردم روی پیشانیات مینشیند، مقدس میشود. با ارزش و قیمتی میشود.
نکند سختی کارت، تکراری بودن و کوچک بودنش تو را خسته نکند. که «افسرده و بیزار» شوی از نعمتی که خدا روزیات کرده.
امام حسین علیه السلام: «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللّه ِ عَلَیکُم فَلاتَمَلُّوا النِّعَمَ»
«نیاز مردم به شما از نعمتهاى خدا بر شما است؛ از این نعمت افسرده و بیزار نباشید»
زندگی در چنین شرائطی قفل میشود. آدمها در جامعه به هم احتیاج دارند. تو اگر کوچکترین شغل دنیا را هم داشته باشی، باز دیگران به تو احتیاج دارند؛ و حتی اگر مهمترین شغل دنیا مال تو باشد، باز هم محتاج دیگرانی. محتاج آدمهای دیگر! خانوادهات، همشهریهایت، هموطنهایت و... . درست همانطور که آنها به تو محتاجاند.
ما همیشه دعا میکنیم ـ و چه خوب است دعا کنیم ـ که در نداریها «محتاج خدا باشیم نه خلق!» اما این سنت خداست که آدمها را وسیلهی رزق و روزی هم قرار دهد. ما نیازمان را از خدا میخواهیم، او دعایمان را میپذیرد و بعد آدمهای دیگر را وسیله میکند تا ما به خواستههایمان برسیم! درست همانطور که تو یکی از وسیلههای خدا برای رساندن روزی به اطرافیانت هستی!
تابهحال شده ساعت رویِ دیوار را برداری و پشتش را باز کنی؟ چرخدندههایش را دیدهای؟ اگر یکی از چرخدندهها از جایش بیرون برود، باقی چرخدندهها هزار دور هم بچرخند، نمیتوانند عقربهها را به حرکت دربیاورند. توی ساختمانِ ساعت، همهی چرخدندهها به یک اندازه قیمتی و با ارزشاند.
پس هرکجا که زندگی میکنی، با هر شغل و پیشهای که داری، بدان با ارزشی! بدان تو یکی از هزاران چرخدندهی شهرت هستی و دیگران به تو احتیاج دارند. باید باشی تا عقربههای کوچک و بزرگِ زندگی مردم بچرخد. اگر رانندهای، اگر نانوایی، اگر قصابی، اگر دکتری یا استاد دانشگاهی و یا اگر سوپورِ شببیدارِ خیابانهای شهر هستی، از کاری که میکنی خسته نشو. کارت، و نیازِ مردم به تو نعمت است. این را امامِ شهیدمان یادمان داده که: « نیاز مردم به شما از نعمتهاى خدا بر شما است؛ از این نعمت افسرده و بیزار نباشید»
تو وقتی نعمتی از خدا نصیبت شود چهمیکنی؟ وقتی خدا به تو فرزندی میدهد، وقتی خانهی نو میخری، وقتی صاحب یک ماشین میشوی چطور او را شکر میکنی؟ حالا هم همان قصه است. پس اینکه دیگران به تو احتیاج دارند را هم باید همانطور شکر کنی! با همان ذوق و شوق. باید قدرش را بدانی و هیچوقت از داشتنش خسته نشوی. وقتی اینطور نگاه کنی، عرقی که وقت راه انداختن احتیاج مردم روی پیشانیات مینشیند، مقدس میشود. با ارزش و قیمتی میشود.
نکند سختی کارت، تکراری بودن و کوچک بودنش تو را خسته نکند. که «افسرده و بیزار» شوی از نعمتی که خدا روزیات کرده.
امام حسین علیه السلام: «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللّه ِ عَلَیکُم فَلاتَمَلُّوا النِّعَمَ»
«نیاز مردم به شما از نعمتهاى خدا بر شما است؛ از این نعمت افسرده و بیزار نباشید»
که هرچیزی به جای خویش نیکوست