نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ
ما بهترین قصه ها را از طریق این قرآن -که به تو وحى کردیم- بر تو بازگو مى‏کنیم؛ و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتى!(یوسف 3)
 
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
در قصه آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه (وحى آسمانى است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روى او (از کتب آسمانى پیشین) قرار دارد؛ و شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مى‏آورند!(یوسف 111)
 
تقریبا یک سوم قران کریم بیان داستان ها و سرگذشت اقوام گذشته است که اگر اندکی در آن تامل کنیم می توانیم نکات بزرگی از آن یاد بگیریم.
یکی از این داستان ها کوچک که فقط در 9 آیه ی کوتاه در سوره نمل بیان شده داستان هدهد و سلیمان است.
با هم نگاهی به ترجه این آیات می کنیم :
 
(سلیمان) در جستجوى آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمى‏بینم، یا اینکه او از غایبان است؟!(20) قطعاً او را کیفر شدیدى خواهم داد، یا او را ذبح مى‏کنم، یا باید دلیل روشنى (براى غیبتش) براى من بیاورد!(21) چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى؛ من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعى براى تو آورده‏ام!(22) من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مى‏کند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمى دارد!(23) او و قومش را دیدم که براى غیر خدا -خورشید- سجده مى‏کنند؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو هدایت نمى‏شوند!»(24) چرا براى خداوندى سجده نمى‏کنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) مى‏سازد، و آنچه را پنهان مى‏دارید یا آشکار مى‏کنید مى‏داند؟!(25) خداوندى که معبودى جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است!(26) (سلیمان) گفت: «ما تحقیق مى‏کنیم ببینیم راست گفتى یا از دروغگویان هستى؟(27) این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد (و در گوشه‏اى توقّف کن) ببین آنها چه عکس العملى نشان مى‏دهند!(28)
 
1- یک مدیر یا سرپرست باید همیشه مراقب زیردستان و رعیت خود باشد.
 
2- اگر یکی از زیردستان خودسر گشت یا تخلف کرد می توان او را تنبیه کرد.
 
3- گهگاهی باید زیر دستان را بیم داد تا مبادا سرپیچی کنند.
 
4- اگر یکی از زیر دستان مرتکب خلاف شد قبل از اینکه او را تنبیه کنیم از وی دلیل موجه بخواهیم.
 
5- دموکراسی سبب پیشرفت و ترقی می شود . اگرسلیمان نبی علیه السلام به هدهد اجازه نمی داد تا حرف بزند و عمل خود را توجه کند ملکه سبا همرا با قومش هدایت نمی شدند پس اگر در جامعه ای دموکراسی موجود بود حتی کوچکترین و ضعیف ترین افراد آن هم سبب ترقی می شوند.
 
6- نبی الله سلیمان علیه السلام غیب نمی دانست چون وقتی که هدهد غائب بود نمی دانست کجاست و وقتی که هدهد آمد به او گفت که من چیزی می دانم که تو نمی دانی.
 
7- هدهد هم می دانستند که پیامبر غیب نمی دانند.
 
8- تا وقتی که از چیزی کاملا مطمئن نشده ای آن را بازگو نکن.
 
9- حیوانات شعور دارند!
 
10- حیوانات شهرها را می شناسند!
 
11-هدهد فهمید که بلقیس زن است پس پرندگان(و احتمالا دیگر حیوانات) می توانند مرد و زن را از هم تشخیص دهند و اخیرا نیز دانشمندان ژاپنی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند.
 
12- حیوانات به حرکات ما انسان ها بسیار دقت می کنند.
 
13- حیوانات هم از حال آدم هایی که در گمراهی یا کفر به سر می برند تعجب می کنند.
 
14- حیوانات خطر شیطان برای انسان را درک می کنند. اما انسان هنوز متوجه این خطر نیست.
 
15- هدهد خدا شناس و موحد بود پس تو مثل کسانی نباش که الله درباره آن ها فرموده است: اولئک کالانعام بل هم اضل
 
16-از هدهد یاد بگیریم که دلسوز باشیم. اگر کسی را در گناهی آشکار دیدیم و توانایی جلوگیری از آن را نداشتیم موضوع را به کسی اطلاع دهیم که بتواند این کار را بکند.
 
17-اگر خبری را شنیدیم قبل از هر عکس العملی درباره صحت آن تحقیق کنیم.
 
18- اگر کودکی برای ما خبری آورد نسبت به آن بی اعتنا نباشیم.
 
19- ضعیف ترین افراد ممکن است قابلیت هایی داشته باشند که قویترین افراد نداشته باشند.
 
20- هیچ کس را دست کم نگیریم.
 
21- و مهمتر از همه اینکه الله متعال نام این پرنده کوچک را به این خاطر در قرآن آورد که با زیرکی و دلسوزی اش قوم بزرگی ر ا از کفر نجات داد.