یکی از اصحاب بر پیامبر وارد شد و گفت
.
. (یا رَسُولَ الله اِنّی سَمِعْتُ الله عَزَّ وَ جَلَّ یَقوُلُ فیما اَنْزَل
َ{وَ اعْتَصِموُا بِحَبْلِ الله جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوُا})؛ .
.
«ای رسول خدا! من می شنوم که خداوند عزّ و جلّ در کتابی که نازل کرده است می فرماید: همگی چنگ به ریسمان خدا بزنید و پراکنده نشوید».
.
. (فَما هذَا الْحَبْلُ الَّذِی اَمَرَنا بِالْاِعْتِصامِ بِهِ وَ اَلاّ نَتَفَرَّقَ عَنْهُ)؛
.
. «حالا این ریسمانی که خدا ما را امر کرده که به آن معتصم بشویم و از آن کناره نگیریم ، چیست»؟
.
این مرد هم دیده کلمهی {حبل الله}در قرآن مُجْمَل* است و نیاز به بیان دارد و لذا مستقیماً به خود رسول اکرم…(صلی الله علیه و آله و سلم) رجوع کرده و از آن حضرت تقاضای بیان نموده است
.
.
.. رسول اکرم…(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی این سؤال را شنید در روایت هست که: .
.
.
(فَاَطْرَقَ رَسُولُ اللهِ مَلِیّاً)؛
.
.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)یک زمان طولانی سر به پایین افکند و سکوت کرد!و با این عمل توجّه تمام حضّار را جلب نمود! آن چنانکه همه ساکت و گویی سراپا گوش برای شنیدن جواب از زبان رسول خدا…(صلی الله علیه و آله و سلم) شدند
.
.
.. (ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وَ اَشارَ بِیَدِهِ اِلی عَلیّ بْنِ اَبیطالب)؛ .
.
پس از زمانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)…سر بلند کرد و در حالی که با دست خود اشاره به علی بن ابیطالب می کرد ، فرمود:
.
. (هذا حَبْلُ اللهِ الَّذِی مَنْ تَمَسَّکَ بِهِ عُصِمَ بِهِ فِی دُنیاهُ وَ لَمْ یَضِلَّ بِهِ فِی آخِرَتِه)
.
.
؛ «این علی حبلالله
و آن ریسمان الهی است
که هر که به او تمسّک کند
در دنیا از لغزش
و انحراف
از صراط مستقیم
مصونیّت می یابد
و در آخرت
طریق به سوی بهشت جاودان را گم نمی کند»! .