الگوی زیبایی برای دیگران باشیم

سعی کنیم کسی که ما را می ببیند،آرزو کند مثل ما باشد...
از ایمان سخن نگوییم!
بگذار از نوری که در چهره داریم، آن را احساس کند...
از عقیده برایش نگوییم!
بگذار با پایبندی ما، آن را بپذیرد...
از عبادت برایش نگوییم!
تا آن را جلوی چشمش ببیند...
از اخلاق برایش نگوییم!
تا آن را از طریق مشاهده ما عینا لمس کند...
از تعهد برایش نگوییم!
تا با دیدن رفتار ما، از حقیقت آن لذت ببرد...
بگذار مردم با اعمال و رفتار ما، خوب بودن را بشناسند...

غیبت

کسی که غیبت کسی را بشنود ولی متغیر نشود و اعتراض نکند، مانند کسی است که غیبت می کند.

از غیبت پرهیز کنید همانا غیبت شبیه کفر است.

آتش به آن سرعت هیزم خشک را از بین نمی برد، که غیبت حسنات و عبادات بنده را از بین می برد.

خریدار

باﻧﻮی ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍی ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ «ﺳﻮﭘﺮﻣﺎﺭﮐﺖﻫﺎی ﺯﻧﺠﯿﺮﻩﺍی ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ» ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ؛
ﺧﺮﯾﺪﺵ ﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ، واسه ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ پول ﺭﻓﺖ ﺻﻨﺪﻭﻕ.
صندوقدﺍﺭ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﯽﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎً ﺍﻳﺮﺍنی ﺑﻮﺩ. (از اونائیکه فکر میکنن روشنفکرند!)

شانس !!!

دیدی یه وقتایی خطر از بیخ گوش ات میگذره؟

دیدی یه وقتایی فقط یه نمه مونده تا آبروت بریزه؟

دیدی یه وقتایی یه وجب تا مرگ فاصله داری اما خون از دماغ ات نمیاد؟

حواست هست ؟

👈«زهیر» زنش را در کربلا طلاق میدهد
تا در رکاب حسین علیه السلام شهید شود!
👈و «ما» حسین را طلاق میدهیم
تا در کنار حوریان زمینی خیابانی و با عکس و فیلم عروسکان خیمه شب بازی مجازی و واقعی، زندگی کنیم!
☑️حسینی شدن بها دارد... و ما هنوز دنبال صفا کردنیم!

شعری بسیار زیبا از کتاب معراج السعادة:

آنکس که بداند و بخواهد که بداند / خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند / اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند / با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند / لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند / جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند / حیف است چنین جانوری زنده بماند!!!

رمز عملیات یا زهرا (س) بود...

عاشق چادرم هستم..
.از آن عاشق هایی که بدون معشوقش میمیرد...
از من دلیل میخواهی برای این عشق...

نگاه به چند آیه

اگر هر زنی به آیه:
(ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن)
عمل می کرد،دیگر زنی با این وضعیت بیرون نمی آمد و برای غیر شوهرش آرایش نمی کرد.

حاج سعید قاسمی

خدمت مقام معظم رهبری این خاطره را گفتم.
.
روزی که خدمتشان بودیم مصادف با پنجمین روزی بود که بچه ها در کانال مانده بودند.
.
هر کس توانسته بود برگشته بود و هر کس هم مانده بود دیگر راهی نداشت که تا همین الان پیکرهایشان می‌آید.
.

ریشو های افراطی

یکی بود...یکی نبود......
یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه
مانتو تنگ راهی خیابونای شهر شد..
همینطوری که داشت راه میرفت,
وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد: