اولی را تبدیل به دزدی حرفه ای کرد
و اما دومی را تبدیل به مدیربزرگترین مرکز خیریه شهرش نمود !
اولی را تبدیل به دزدی حرفه ای کرد
و اما دومی را تبدیل به مدیربزرگترین مرکز خیریه شهرش نمود !
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺮﻭﻣﻨﺪ ﺁﯾﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺎﺩﯼ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﻨﺪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﯾﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﯽ ﻋﻼﻣﻪ
ﺍﻣﯿﻨﯽ ﻧﺠﻔﯽ« ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻡ » ﻣﺆﻟﻒ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻐﺪﯾﺮ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻓﺠﺮ، ﻭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﻭ ﺧﺮﺳﻨﺪ ﯾﺎﻓﺘﻢ ... ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺳﯽ،ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ :
سلمان می فرماید : زنی از انصار که ام فروه نام داشت، مردم را بر ضد ابابکر لعنة الله علیه می شوراند و بیعت با حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را یاد آور می شد،
خبر به ابابکر لعنة الله علیه رسید، أو را فرا خواند و گفت : توبه کن، اما ام فروه نپذیرفت،
دیگه فکر کنم همه تون بدونید که من هم تا چند ماه قبل علیرغم توی خونه بودن، به این کار اعتقادی نداشتم و صرفاً به خاطر اینکه همسرجان دوست نداشت بیرون کار کنم، سر کار نمیرفتم. اما این که دقیقاً چی شد که نظرم عوض شد و این نگاه جهادی رو به ماجرا پیدا کردم رو تا حالا براتون نگفته بودم ...
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ .
سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخالهی رجبعلی را میگویم. عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخالهی جوان یک لا قبائی که کارگر سادهی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.
یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ:
ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺣﺴﻦ و حسین ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟!
👈تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید؟
یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...😔در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه، توسط وهابیان به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود لعنت الله روی به مدینه آوردند.
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.