دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید
و به او گفت :
چرا به جای تحصیل علم , چوپانی می کنی .
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید
و به او گفت :
چرا به جای تحصیل علم , چوپانی می کنی .
👌از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت:آن خدایی که فرشته مرگش
مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند
چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .
روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند .
دختره یکهو وسط صحبتهاش بایکی جوش آورد و دم پله های سِلف دانشگاه میخواست مقنعه ش رو دربیاره!
هی داد میزد و حرف میزد!
داد میزدا ! داد هم نه! دااااااااااااااااااااد!! گوش کردم بین حرفاش اینا روفهمیدم:
من آزادی مطلق میخوام....
انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد. چندسال بعد…نمیدانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل! سید، دست به سینه از رواق خارج میشود.
چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
🍄 دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب میفروخت. مردم دورش جمع شدهبودند،هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر میخواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،دروغ و خیانت،جاهطلبی و ... هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد. بعضیها تکهای از قلبشان را میدادند و بعضیپارهای از روحشان را. بعضیها ایمانشان را میدادند و بعضی آزادگیشان را.
♻️ یک وهابی که شیعه شده درباره جرقه ی شیعه شدنش چنین می گوید :
من از طرف هیئت امر به معروف و نهی از منکر مدینه ، مامور شدم تا نگذارم کسی دست به ضریح پیامبر (ص) بزند و یا آن را ببوسد چون این کار را شرک به خدا می دانستم .
ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ ﮐﻪﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻪ. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯﻋﻠﻤﺎﯼ ﺗﺸﯿﻊ ﻭ ﺗﺴﻨﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺩﻭﯾﺴﺖ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﯿﻌﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ( ﺭﻩ ) ﺑﻮﺩ.
.
◀️اصبغ بن نباته یکى از یاران برجسته امیرالمؤمنین علیه السلام مى گوید:
سلمان از طرف على علیه السلام استاندار مدائن بود و من پیوسته با او بودم . سلمان مریض شد و در بستر افتاده بود، من به عیادتش رفتم . آخرین روزهاى عمرش بود، به من فرمود:
حضرت سلمان (ع) فرمود: یک روز خدمت حضرت رسول اللّه (ص) مشرف شدم، دیدم حضرت در حال سجده هستند و کلماتی را می فرمایند. خوب که گوش دادم شنیدم می فرماید: 'اِلهی بِحَقِّعلیِّ خَفّف عَلیَّ اَوزاری 'خدایا بحق علی (ع) قسمت می دهم گناهانی را که بر دوش من گذاشته اند سبک گردان.