چند قدمی برای نزدیک تر شدنمون به سربازی امام زمان، هم من، هم شما

۱۹۲ مطلب با موضوع «داستان و روایات» ثبت شده است

داستان تشرف علی حلاوی

شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ‏(ﻋﺞ ‏) ﺷﯿﻌﮥ ﺗﻨﻮﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ !

ﻣﺄﻣﻮﻥ ﺭﻗّﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ : ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ‏( ﻉ ‏) ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ. ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ . ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ! ﭼﻘﺪﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺋﻮﻑ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﺪ . ﺷﻤﺎ
ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﭼﺮﺍ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻰﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ‌‌ ﮐﻪ ﺑﯿﺶﺍﺯ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﯿﻌﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﺒﺮﺩ ﺩﺍﺭﯾﺪ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

برادران رسول‏ اللَّه

روایت از رسول اکرم(ص): براساس این روایت آن حضرت روزی در حالی که در بین جمعی از اصحاب نشسته بودند، فرمودند: »أللّهم لقّنی إخوانی«؛ خداوندا، برادران مرا به من برسان! عرض کردند: »یا رسول‏اللَّه! برادران شما چه کسانی هستند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

خوش بینی، نه ساده لوحی

هرگز مثبت اندیشی به معنای ساده اندیشی و ساده لوحی نیست. باید بین این دو مقوله تفاوت قائل شد. ساده لوحی بر پایه بی مسئولیتی است، بر خلاف خوش بینی که آگاهانه و مسئولانه است. مؤمن در عین حال که به دیگران حسن ظن دارد، زیرک و با هوش و حساس نیز است تا هیچ کس از او سوء استفاده ننماید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

نماز اول وقت

در اتوبوس نشسته بودیم که اذان از رادیو پخش شد. جوان به راننده گفت: نگه دارید تا نماز بخوانیم.
راننده گفت: وقتی به قهوه خانه رسیدیم، نگه می دارم ولی جوان اصرار داشت که همین اول وقت نمازش را بخواند.
بحث بالا گرفت تا اینکه بالاخره راننده تسلیم شد و توقف کرد. جوان کنار جاده با آرامش کامل نمازش را خواند و سوار شد.
بعد از سوار شدن گفت: من به امام زمان(عج) قول داده ام که نمازم را اول وقت بخوانم و بعد قصه خود را تعریف کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

زندگی نامه عُمـــــــــــــَـــر:

این قصه گرچه زشته
توی بحار نوشته
بود یه کنیز ناپاک
که اسمش بوده صهّاک
بی شرف و حیا بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

داستان کوتاه گلی با عطر خورشید

نویسنده: سیب خاطرات - سه‌شنبه ٥ آبان ۱۳۸۸

« گل آفتابگردان رو به نور می‌چرخد و آدمی رو به خدا.

ما همه آفتابگردان‌ایم. اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست. آفتابگردان، کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.‌»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

غیرت وحیا چه شد؟

شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتابهای خود مینویسد:

روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود.
قاضی از زن پرسید:آیا بر گفته ی خود شاهدی داری؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

حکایتی زیبا درباره حق الناس

پﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

پیش بینى از فرقه اسماعیلیّه

زرارة بن اعین حکایت کند:

روزى به منزل امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم ، فرزندش حضرت موسى کاظم علیه السلام را در کنارش دیدم و جلوى ایشان جنازه اى - که روى آن پوشیده بود - قرار داشت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو