چند قدمی برای نزدیک تر شدنمون به سربازی امام زمان، هم من، هم شما

۱۹۲ مطلب با موضوع «داستان و روایات» ثبت شده است

داستان افطار فقیرانه‌ی حضرت علی(ع)

یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی-علیه السلام- رفت

و موقعی که سفره پهن کردند تا شام بخورند،
یک دفعه مرد اظهار غصه و ناراحتی کرد و گفت: من چیزی نمی‌خورم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ﺷﻔﺎﻋﺖ

ﻋﺎﺭﻓﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪﻡ .. ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ .
ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻮﻥ ﻧﺒﺶ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ ...ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ ... :
- ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﻭ ﻭﺍ ﮐﻦ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان برای همسر مریض

از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺣﺎﺟﯽ

«ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺣﺎﺟﯽ»

ﺍﺯ: "ﻋﺰﯾﺰ ﻧﺴﯿﻦ" نویسنده بزرگ ترکیه

ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﺭﺳﯿﺪ. ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺁﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺑﺎﺷﺪ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

من خودم نزد شما می آیم.

حجة السلام قدس می گوید: روزی آیة الله بهجت فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ناس

در امالی صدوق به سند خود از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: وقتی آیه (و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم)، نازل شد ابلیس به بالای کوهی در مکه رفت که آن را کوه ثویر می‌نامند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ﺯﺑﺎﻧﺸﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ است

نقل ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ(ع) ‏ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪند ، و ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺳﺮﺍﭘﺎﮔﻮﺵ ﻭ ﻣﺤﻮ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ‏(ع) بودند ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻼمشان ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

عماد

:globe_with_meridians:س"داستان واقعی":globe_with_meridians:
:point_left:این یک قصه نیست حکایت واقعی از سرنوشت جوانی در کشور سوریه میباشد که چند سال قبل برایش اتفاق افتاد و متن داستان در روزنامه های عربی از جمله روزنامه الاخبار کشور امارات منتشر شد
عماد جوانی بود که از شهر دمشق عازم کشورکویت بود ساعت پرواز وی ساعت ٦ صبح بوقت سوریه بود....:recycle::recycle::recycle::recycle:
عماد که تا نیمه های شب بیدار بود و وسایل سفر را فراهم میکرد از مادرش خواست که ساعت چهار صبح اورا بیدار کند تا بتواند به ساعت پرواز برسد و بر اثر خستگی زیاد بخواب رفت مادرش نیز که تا نزدیکهای صبح بیدار بود و در فکر دوری از فرزندش عماد خوابش نمیبرد دقیقا ساعت ٤ بخواب رفت و چون بیدار شد نیمساعت از پرواز هواپیما گذشته بود و با خودش گفت اکنون که هواپیما رفته بیدار کردن عماد بیفایده است و اورا صدا نزد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ایکه دستت میرسد کارى بکن

ﻋﺎﺭﻓﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪﻡ .. ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺁﻟﻤﺎن

ﺁﻟﻤﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺷﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺮﺩﻣﺸﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻟﻮﮐﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺎﻣﺒﻮﺭﮒ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ، ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯼ
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو