چند قدمی برای نزدیک تر شدنمون به سربازی امام زمان، هم من، هم شما

۱۹۲ مطلب با موضوع «داستان و روایات» ثبت شده است

ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟

ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ‏( ﻉ ‏) ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ !
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

خانم

یک تاجرى با همسرش خدمت مرحوم آیت الله صدر آمده بود. خانم رفت منزل اندرونى و این تاجر رفت قسمت بیرونى پیش مرحوم صدر کار داشت. این خانم آمد در زد، زن مرحوم صدر آمد پشت در، در را باز کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

سه پیشنهاد

اون بالا که بودم ، فقط سه پیشنهاد بود.
 
اول گفتند زنی از اهالی جورجیا ،
همسرم باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

حکیمانه

مرد عربی از حضرت علی (ع) پرسید :
اگر من آب بنوشم حرام است؟ فرمودند : نه
گفت: اگر خرما بخورم حرام است؟فرمودند: نه گفت: پس چطور اگه ایندو را با هم مخلوط کنم و مدتی در آفتاب بگذارم تا شراب شود خوردنش حرام است !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

پاک کننده

مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .
 دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

دختر زیبا و خواستگار پیر!

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ

وارﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﻡ ﺭﺍﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ . ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

‌گرگ

یکی از دوستان طلبه می گفت:
برای تبلیغ به روستایی رفته بودم پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد...
پیرمرد می گفت:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

خدایا ما رو می رسونی

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.
اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو

داوری امام حسن (علیه السلام)

عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، قصابی را که چاقوی خون آلود در دست داشت ، در خرابه ای دیدند و در کنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می داد که کشنده او همین قصاب است ، او را دستگیر کرده و به حضور امام علی (علیه السلام) آوردند. امام علی (علیه السلام) به قصاب گفت : در مورد کشته شدن آن مرد، چه نظر داری ؟ قصاب گفت : من او را کشته ام .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گلی بانو